1- کارشناسی ارشد، گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، آمل، ایران ، shima.abedin@yahoo.com
2- استادیار، گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، آمل، ایران
چکیده: (2396 مشاهده)
مقدمه: سطوح مختلف بد کارکردی خانواده به عنوان عوامل خطر سلامت روان فرزندان مطرح است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر، تفسیر تطبیقی آزمون نقاشی خانواده کودکان عادی و طلاق و نیز کودکان بیسرپرست و بدسرپرست (۹ تا ۱۴ ساله) با تأکید بر بررسی اضطراب، افسردگی و پرخاشگری بود.
روش: این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع علی مقایسهای است. جامعه آماری شامل کودکان ۹ تا ۱۴ ساله خانوادههای عادی، کودکان طلاق، بدسرپرست و بیسرپرست شهر تهران در سال ۱۳۹۹ بود. حجم نمونه شامل ۵۰ کودک عادی و ۵۰ کودک از سه گروه دیگر بود که براساس روش انتساب هدفمند و نمونهگیری در دسترس تعیین شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری، آزمون اضطراب آشکار کودکان، مقیاس افسردگی و آزمون نقاشی خانواده کورمن استفاده شد. دادههای گردآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ و از طریق آزمون تحلیل واریانس و مقایسه چندگانه شفه مورد ارزیابی قرارگرفتند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که میان نمرات شاخص اضطراب، افسردگی و پرخاشگری کودکان و نمرات این متغیرها در آزمون نقاشی کودکان همبستگی بالایی وجود دارد (۰/۰۰۰=P) از سوی دیگر، نتایج آزمون تحلیل واریانس و شفه نشان داد که تفاوت معناداری میان کودکان عادی و کودکان طلاق، بدسرپرست و بیسرپرست وجود دارد (۵۸۱/۸۷۰=F و ۰/۰۰۰=P) و به ترتیب میزان اضطراب، افسردگی و پرخاشگری کودکان بدسرپرست (۱۹۶/۱۵)، کودکان بیسرپرست (۱۸۶/۶۹) و کودکان طلاق (۱۷۴/۵۵) بیشتر از کودکان عادی (۱۱۱/۹۴) بود.
نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت که کودکان خانوادههای بدسرپرست، بیسرپرست و طلاق نسبت به کودکان عادی، افسردهتر، مضطربتر و پرخاشگرتر هستند و در این میان کودکان بدسرپرست وضعیت بدتری از کودکان بیسرپرست و کودکان طلاق داشتند.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1400/2/5 | پذیرش: 1400/5/3 | انتشار: 1400/5/9